رژیا پرهام – تورنتو
دور میز نشسته بودیم و از برنامههای تعطیلات میگفتیم که دخترک ششساله گفت: «ما قراره بریم …» گفتم: «کجا؟» سه بار تکرار کرد و من فقط بهش زل زدم. امیدوار بودم کلمهٔ آشنایی باشه که ربطش بدهم به استخری، سینمایی چیزی… دخترک کلافه از عکسالعمل من با عشوه گفت: «نمیدونی کجاست! روستای محل تولد مادربزرگمه، یه جایی دور توی آمریکا!»
جمله اش که تمام شد، رو کردم به بچهها و گفتم: «من هم دلم میخواد برم کرمانشاه!» دخترک صورتش را کجوکوله کرد و گفت: «واااااات؟» گفتم: «نمیدونی کجاست؟ محل تولد منه، یه جای دور توی آسیا!»
قرار نیست همیشه یکطرفه متوجه نشویم. وقتی احساس متقابل باشد، درکش هم راحتتر میشود.